در این برنامه با استفاده از قصه های انیمیشنی به تقویت پرورش هوش کودک پرداخته می شود.
آشنایی با جامعه، مشاغل، فصل ها، اشیاء، وسایل حرکتی، مفاهیم ریاضی، حیوانات و ... از جمله مطالبی است که کودکان در قالب "ماجراهای تینا " با آنها آشنا می شوند.
متن بخشی از داستان های این مجموعه:
آب بیار ، آینه بیار ، شمع بیار ، عود بیار ، اسپند پر دود بیار ، سیب سفید یادت نره ، سکه بیار ، سنبل پر گل بیار ، قرآن بیار ، ماهی بیار ، ماهی قرمز تو تنگ بلور سمنوی شیرین تو ظرف بلور ، سیب بیار ، سرخ باشه ، شیرین باشه ، ترد باشه ، تخم مرغ رنگی بیار ، زرد باشه ، آبی باشه ، سبز باشه ،عطر بیار ، گلاب بیار ، سبزه ی سر سبز بیار ، ساعتمون یادت نره ، نکنه یه سین جا بمونه ، هفت سینمون وا بمونه ، سیب ، سکه ، سنبل ، سمنو ، سیر و سبزه و ساعت . اینم از هفت سینمون . آ باریکلا دخترم حالا معطل چی هستی که منتظر نشستی . پاشو دیگه ناز نکن الانه که توپ سال نو رو در کنن . پاشو رختای نو به تن کن ، کفشای نو به به پا کن ، بدو معطل نکن ، عید اومده منتظر چی هستی ؟ مامان میگی کدوم لباسم و بپوشم ، بزار فکر کنم ، همون لباست که شبیه لباس فرشته هاست همون که دو تا بال سفید پشتش داره اون لباس محشره به خدا ، اینو میگی ، خوشگل شدم خوشت میاد ، آره ، آره خودشه حالا درست شدی عینهو فرشته ها ، با فرق این که همه فرشته ها یه چوب جادویی دارن ، من ندارم ، چی چوب جادویی ! چوب جادو دیگه چیه ؟ همون دیگه ، همون که فرشته مهربون تو کارتون سیندرلا داشت ، و لباسای کهنه ی سیندرلا رو تبدیل به لباس عروس کرد . همون چوبی که دم پایی های کهنه شو به کفشای بلور تبدیل کرد حالا یادت اومد . آره ، آره عزیزم یادم اومد . راست میگی ، به گمونم حق با تو باشه ، بزار ببینم چکار میتونیم بکنیم ؟ خوب بزرا ببینم چی کار می تونم برات بکنم تینا کوچولو ، بیا اینم چوب جادویی تینا کوچولو خیالت راحت شد ؟ وای خدا جونم این فوق العادست ، تو چقدر مهربونی ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، ازت ممنونم فرشته مهربونی . وای میخوام ماچت کنم ، دلم می خواد ماچت کنم میزاری ؟ نه باشه واسه بعد ، اینم از عیدی امسال تو دختر کوچولوی ناز من . ولی فرشته مهربون ، این چوب دستی راست راستکیه یعنی معجزه هم می کنه ، چرا که نه صد البته ، فقط معجزه های خوب خوب .ببینم حالا آرزوت چیه ، آرزوتو به من بگو د دست دست نکن زود باش وقت نداریم ها . بزار ، راستش ، راستش ، دلم می خواد امسال زود تر بگذره ، آخه چرا تازه اول بهاره .واسه این که من یه سال بزرگ تر شم . آخه می دونی ؟ مامانم قول داده وقتی هفت سالم شد برام یه جشن تولد مفصل بگیره اوهوم حالا دستگیرم شد . اما تولدت کی هست ؟ من تو زمستون به دنیا اومدم . مامانم بهم میگه جوجه کوچولوی سرمائو .اما واسه این که به آرزوت برسی باید یه سال دیگه بگزره ، خوب واسه همینه که میگم امسال زود تر بگذره و من بزرگ تر شم دیگه . ببینم دوست داری امسال مثل برق و باد بگذره و زود تر تموم شه ؟ آره ، آره . اما چطوری ؟ این امکان نداره . این که کاری نداره .حالا خیلی آروم چشماتو ببند و تو دلت آرزو کن . باشه چشمامو بستم . خدا جونم میشه امسال زودتر بگذره تا مامانم برام جشن تولد بگیره ، اخه من طاقت ندارم تو یکسال تمام روزها روز شماری کنم . خدا جونم ، خدا جونم .زودتر زمستون بیاد تا من تولد بگیرم ، یعنی می شه ؟ ببینم تینا : آرزوت و کردی ؟ بله فرشته ی مهربون خوب حالا چوب دستیتو تکون بده . و بگو اجب مجی لا ترجی ، آه یه لحظه صبر کنید ، اجی مجی لا ترجی . این باد داره ما رو با خودش کجا میبره . باید از چهار تا فصل بگذریم تا برسیم به فصل تولدت .