در جوانی چگونه زندگی کنیم که در پیری پشیمان نشویم؟
روزهایی میرسند که وقتی به پشت سرتان نگاه میکنید بابت هر اتفاقی که در زمان خودش رخ داده یا خوشحال میشوید و یا ناراحت.
برای این شاید بهتر باشد گاهی هم برای گوش دادن به پای حرفهایی بنشینیم که تجربه موجود در آنها میتواند برای آینده تعیین کننده باشد.
آنچه که پیش روی شما قرار دارد نتیجه یک تحقیق است.
مختصر و مفید در سه نکته ارائه شده است تا شاید شما در پنجمین دهه زندگی تان از آنچه که در فاصله زمانی ۳۰ تا ۴۰ سالگی به خصوص به لحاظ کاری انجام دادهاید پشیمان نباشید، بلکه برعکس خوشحال هم باشید.
حالا برویم سراغ این تحقیق:
این تحقیق با این سوال شروع شد: باید در دهه ۳۰ زندگی چه کار کنیم که فواید آن را در دهه ۵۰ زندگی و بالاتر ببینیم؟
بیش از ۱۵۰۰ فرد سالمند به این سوال جواب دادند.
برخی از آنها در ۹۰ سالگی حسرتهایی را داشتند.
بابت آنچه که در گذشته انجام داده بودند یا نداده بودند احساس پشیمانی میکردند و این تاسف درست در سالهایی از زندگی همراهشان شده بود که دیگر راهی برای برگشت به عقب و جبران آن وجود نداشت.
آنها در واقع درباره دوره ۲۰ سالهای از زندگی شان گفتند که شامل ۳۰ تا ۵۰ سالگی میشود.
انتخابهای شما میتواند آینده و دوران میانسالی شما را تحت تاثیر داشته باشد.
پس در هر کجای دنیا که زندگی میکنید باید تجربیات دقیق داشته باشید تا شاید صدای زنگ هشداری در ذهنتان بلند شود که بتواند آینده شما را تغییر دهد.
این تغییر هیچ چیز جز یک ابراز رضایت نیست.
همین که در سالمندی بگویید اگر باز هم متولد میشدم همینطور زندگی میکردم کافی است.
حال برویم سراغ این سه نکته برآمده از این تحقیق:
نکته اول: انتخاب شغل.
شغل شما باید پاداشی درونی برای روح و روانتان به ارمغان بیاورد.
بیشترین نکتهای که افراد سالمند درباره آن در این تحقیق صحبت میکردند همین موضوع بود.
یعنی سراغ شغلی بروید که دوست دارید.
اگر شما شغلی را انتخاب کنید که حتی اگر درآمدش کم باشد ولی آن را دوست داشته باشید باید برایتان در اولویت قرار بگیرد.
وگرنه سراغ شغلهایی میروید که تمام طول هفته را منتظر آخر هفته است.
این به این معنی است که شما باید شغل تان را بخشی از زندگی تان در نظر بگیرید و با آن زندگی کنید و از آن لذت ببرید.
پس دنبال شغلی بروید که با آن زندگی کنید نه اینکه در زندگی تان شغلتان را تحمل کنید.
نکته دوم: بگویید بله!
همه ما تجربه داشتن دوستان و همکارانی را داشتیم که در زمینه کاری شان باریکترین خط فکری را گرفتند و جلو رفتند.
بدون اینکه میلیمتری از این مسیر تنگ منحرف شوند.
شاید شعار آنها این باشد که کوچک فکر کنیم.
شاید خودشان ندانند اما آنها در سولههای تنگ و تاریکی گیر افتاده اند و در چهار دیواری کارشان محصورند.
در همان اتاقهایی که حتی پنجرههایش را رو به هوای آزاد باز نمیکنند.
در واقع موضوع این است که آنها نمیخواهند از حاشیه امنیتی که برای خودشان ایجاد کردهاند بیرون بیایند.
این روش یک اشتباه بزرگ است.
شما باید در کارتان انواع چالشها را در موقعیتهای مختلف تجربه کنید و تا جایی که ممکن است در مواجه شدن با این چالشها بله بگویید.
در همین تحقیقات یکی از بیشترین افسوسها بابت موقعیتهایی بود که پشت در خانه افراد آمدند، در زدند اما کسی در را به روی آنها باز نکرد.
حالا بعد از سالها صرفاً افسوس همه آن فرصتها را میخورند.
فرصتهای پر از چالش که از دست رفته اند.
نکته سوم: درباره تواناییهای اجتماعی تان فکر کنید.
اگر میخواهید درباره زندگی تان در زمان سالمندی احساس خوبی داشته باشید باید تواناییهای اجتماعیتان را ارتقا بدهید.
افراد سالمندی که در این تحقیق شرکت کردند از صدها شغل و موقعیتهای کاری مختلف انتخاب شدند.
فرقی نمیکند که شما چقدر با یا درخشان باشید.
مهم این است که شما تا چه اندازه از مهارتهای درونی برخوردار هستید.
این مهارت درونی همان روابط اجتماعی عمومی شما با دیگران است.
همه افراد سالمندی که در این تحقیق تجربهشان را در اختیار دیگران قرار دادند، گفتند برای شغل و حرفهای که شما دارید و انرژی که برای کارتان خرج میکنید باید تلاش برابری را برای بالا بردن سطح روابط اجتماعی خودتان با دیگران در برنامه زندگی بگنجانید.
در همین تحقیقات آن عده که هرگز در روزهای جوانی سمت ساختن روابط اجتماعی جدید نرفتند ابراز پشیمانی کردند.
در آخر باید به شما بگویم که شاید این تجربیات امروز فقط برای شما مسائلی ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد، اما ممکن است در روزهای ۵۰ سالگی به بعد بابت جدی نگرفتن این موضوعات پشیمان باشید.
پس طوری زندگی کنید که در دوران میانسالی و بازنشستگی وقتی که به دوران جوانی تان فکر میکنید احساس پشیمانی به شما دست ندهد و لبخندی از روی رضایت روی صورت شما نقش ببندد.