ما در دنیای امروز طوری به استرس عادت کردهایم که انگار از وجود آن بیخبریم.
استرس از عوامل زمینه ساز خشمگین سازی آنی است.
خشم احتمالاً واقعیترین حس انسان است و چگونگی کنترل آن برای همه ما ضروری است.
کارمندان باید یاد بگیرند که با فشار کاری و مدیران پر توقع کنار بیایند.
مدیران هم باید یاد بگیرند حس خصومتشان را با کارکنان نالایق کنترل کنند.
به طور کلی انسانها باید بیاموزند که دق و دلیشان را سر یکدیگر خالی نکنند.
در ادامه شما را با انواع خشم و بهترین راه مدیریت آن آشنا میکنیم.
بر خلاف اضطراب و افسردگی علم پزشکی تاکنون هیچ دارویی برای درمان خشم کشف نکرده است.
بین تمام احساسات منفی خشم ویرانگرترین آنهاست چون میتواند منجر به هر رفتار فیزیکی خشونت آمیز شود.
وقتی کسی را به شرکت در کلاس مدیریت خشم دعوت میکنند نتیجه کار اغلب ناامید کننده است.
گاهی اوقات بیرون کردن اژدهای خشم از غار فقط بر آتش خشم اضافه میکند.
برای مقابله با آن باید راههای بهتری وجود داشته باشد.
نخستین گام در بررسی خشم این است که باید ببینیم خشم شما تا کجا پیش رفته است.
خشم درجاتی دارد. حتی کاربردهای عملی هم برای آن وجود دارد.
بنابراین نمیتوانیم برای تمام درجات خشم یک نسخه بپیچیم.
این مقیاس به شما یک دید تقریبی میدهد تا بتوانید انواع خشمهای قابل کنترل و غیرقابل کنترل را بشناسید.
نشانههای خشم قابل کنترل:
۱: دائم شکایت میکنید و عیب جو هستید.
۲: از خشم برای ترساندن دیگران استفاده میکنید تا کارتان راه بیفتد.
۳: از خودتان و کمبودهایتان خشمگین هستید.
۴: خشم خودتان را با تمام بدیهای موجود در عالم مقایسه میکنید و آن وقت توجیهی برای آن پیدا میکنید.
۵: از خشم استفاده میکنید تا در موقعیتهای رقابتی خودتان را بالا بکشید. خشم در اینجا محرک شما است.
نشانههای خشم غیر قابل کنترل
۱: خشم شما توهین آمیز است و به اطرافیان شما آسیب میرساند.
۲: مرتباً حین رانندگی از دیگران عصبانی میشوید و دعوا راه میاندازید.
۳: خشم بر شما غلبه میکند و جای منطق را میگیرد.
۴: عادت دارید از خط قرمز عبور کنید و مرتکب خشونت فیزیکی هم شوید.
۵: از درون احساس خشم میکنید و نمیدانید باید چه کار کنید.
خشم غیر قابل کنترل نوعی از خشم است که جامعه را برهم میزند و نشان دهنده نوعی از اختلال روانی است که از حوزه خود درمانی و حتی کمک خیرخواهانه خانواده و دوستان هم خارج است.
در این وضعیت تنها مداخله حرفهای لازم است و دست به دعا برداشتن برای اینکه شخص بهبود پیدا کند.
تنها نکته امیدوار کنندهای که وجود دارد این است که بعضی افرادی که دچار خشم عمیق بودند توانستند از جنبه خشونت آمیز خشمشان فاصله بگیرند.
در هر صورت شما باید روی خشم قابل کنترل تمرکز کنید که با تلاش خودتان راه رهایی از آن وجود دارد.
گام نخست این است که بخواهید از شر خشم خلاص شوید.
این کار برای بسیاری از افراد به ویژه آقایان اصلاً راحت نیست.
در بسیاری از خرده فرهنگها خشمگین بودن مایه ای از افتخار و مردانگی، سرسختی، حس رقابت و جنگجویی است.
با وجود این تمام این انگیزهها شکلی از شرطیسازی بیرونی هستند.
شما زمانی برای ترک خشم انگیزه پیدا میکنید که از خواب بیدار شوید تا ببینید خشم شما چطور به خودتان و اطرافیانتان آسیب میرساند.
فقط کافی است برچسب آدم خشمگین روی شما باشد تا فرصت های رشد و تعامل مثبت با دیگران از شما گرفته شود.
حتی اگر شما را فقط عیب جو و شاکی بدانند خشمگین بودن همیشه بهایی دارد.
پس خوب به خودتان و اطرافتان نگاه کنید تا ببینید چه بهایی برای آن میدهید.
بهترین راه ارزیابی مسئله این است که از همکاران یا دوستان و خانواده بخواهید که نظر واقعیشان در مورد شما را بگویند.
گام دوم این است که از نشان دادن خشم خودتان دست بردارید.
فرد خشمگین آماده سرزنش و انتقاد از دیگران است و از آنجایی که همیشه چیزی برای انتقاد کردن وجود دارد چرخ خشم آن میچرخد و این گونه است که قدرت و کنترل خود را به خشم واگذار میکند.
اگر مسئولیت عصبانیت را به عنوان یک مسئله شخصی بر عهده بگیرید، صرف نظر از هر چیز و هر کسی که دور و برتان است آن قدرت کنترل از دست رفته را دوباره به دست میآورید و میتواند انگیزه خوبی برای تغییر باشد.
گام سوم این است که با دقت بهانههای خشمگین شدن خودتان را بررسی کنید و مسئولیت خشم تان را بپذیرید.
در اغلب افراد دو بهانه اصلی خشمگین شدن عبارت است از:
۱ : لیاقتشان همین بود.
۲ : من همین هستم دیگه یک آدم عصبانی
در بهانه اول یعنی لیاقتشان همین بود، آنها همه افرادی هستند که شما برای سرکوب کردنشان به خودتان حق میدهید.
این بهانه بر این اساس است که شما احساس میکنید مهمتر از دیگران هستید چون به خودتان اجازه میدهید که از آنها به خاطر اشتباهاتشان انتقاد کنید و از دستشان عصبانی شوید.
راه فرار از این بهانه این است که تشخیص دهید شما تنها مسئول زندگی خودتان هستید و نه زندگی دیگران.
بهانه دوم انکار همه جانبه است. فرد با توسل به این بهانه درهای تغییر را بر روی خود میبندد و ناامید است.
راه فرار از این بهانه این است که بگویید من خیلی وقت است که یک آدم عصبانی هستم، اگر بخواهم قدرت این را دارم که یک آدم دیگری بشوم.
گام چهارم در چرخه خشم این است که زود به داد خودتان برسید و خشم خودتان را در نطفه خفه کنید به جای اینکه اجازه دهید خشم کنترل شما را در دست بگیرد و بگذارید کار از کار بگذرد و آن زمان احساس پشیمانی کنید.
تاکتیک بهتر این است که فوراً محلی که باعث بیدار شدن اژدهای خشم شما شده است را ترک کنید و جایی بروید که تنها باشید و اژدهای درونتان را آرام کنید.
پس از اینکه آرام شدید لحظهای به حس خوب آرام شدن و مهار خشم فکر کنید و این عادت را به عنوان یک حالت لذت بخش در خودتان تقویت کنید.
این عادت کمک میکند که توهم اینکه خشمگین بودن حس خوبی دارد که یک بهانه رایج دیگر است را خنثی کنید.
اگر قادر به ترک موقعیت نیستید احساساتتان را سرکوب نکنید چون این کار باعث میشود که از درون فشار بیشتری را احساس کنید.
به خودتان بگویید به محض اینکه فرصت شد خشمم را خالی میکنم.
به تاخیر انداختن ابراز خشم واقعاً جواب میدهد چون بخش خشمگین وجود شما اطمینان پیدا میکند که سرکوب یا نادیده گرفته نشده است.
به کمک گامهایی که گفته شد هر فردی که انگیزه تغییر داشته باشد میتواند خشم خود را کنترل کند.
به عهده گرفتن مدیریت فردی خشم نشان از این دارد که شما مایل به بازیافتن حس قدرت کنترل و عزت نفستان هستید.
اینها پاداشهای ارزشمندی هستند که هیچ خشم خودبینانهای نمیتواند جای آن را بگیرد.