یکی بود یکی نبود. در روزگارهای قدیم، توی یه جنگل سرسبز و خرم، حیوونای زیادی زندگی می کردند. بین این حیوون ها یک لاکپشت و یک خرگوش هم بودند که سال ها بود با هم دوست و همبازی بودند.
لاکپشته خیلی باهوش بود. بقیه ی حیوونا، حتی حیوونای بزرگتر وقتی مشکلی داشتند پیش لاکپشت میومدند. اونم فک می کرد و راه حل مشکلشونو بهشون میگفت. روزها همینطور می گذشت…