قصه صوتی پینوکیو

نسخه کامل داستان را از اینجا بشنوید:

 

 

در روزگاران قدیم، پیرمردی تنها به نام ژپتو توی یه کلبه کوچیک زندگی می‌کرد. اون هیچ فرزندی نداشت. روزها به تنهایی تو کلبه خودش نجاری می‌کرد. اون از تیکه‌های چوب عروسک و وسایل چوبی کوچیکی می‌ساخت.
روزی برای تهیه چوب به جنگل رفت که چشمش به تنه درختی افتاد.

 

 

_ این چوب برای کارهای من خیلی مناسبه.
ژپتو اونو به دوش گرفت و به سمت محل کارش برد. با انگیزه مشغول ساختن چیزی که توی ذهنش بود شد. همینطور که سرگرم کار بود صدایی مثل صدای بچه شنید. ژپتو با شنیدن این صدا تعجب کرد اما بعد فکر کرد که خیالاتی شده. اون دوباره مشغول انجام کار شد که دوباره اون صدا رو شنید…

 

تهیه شده در : تیناسافت

 

برای مشاهده نسخه انیمیشنی این داستان و قصه های دیگر، برنامه زیر را نصب نمایید:

قصه های کودکانه

 

بازگشت به صفحه داستان های کوتاه کودکانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *